English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3250 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
conventionalist U کسیکه پیروایینهای قراردادی ورسمی باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
contra proferentem U قراردادی که مورد رضای طرفین باشد قرارداد مرضی الطرفین
fillbelly U کسیکه درکاری حریص باشد
negroid U کسیکه خون سیاهان در او باشد
cessionary U کسیکه چیزی باوواگذارشده باشد
octoroon U کسیکه یک هشتم از خون سیاهان در او باشد
croppy U کسیکه موی سرش راکوتاه کرده باشد
melodramatist U کسیکه کارش درست کردن melodrama باشد
mestiza U کسیکه زاده اسپانیولی و هندی وامریکایی باشد
mestizo U کسیکه زاده اسپتنیولی و هندی و امریکایی باشد
knight marshal U کسیکه در خانواده سلطنتی دارای برخی مامریتهای قضایی باشد
physiocrat U کسیکه معتقداست که زمین یگانه سرچشمه ثروت است وحکومت بایدتابع طبیعت باشد
superserviceable U بی اندازه تشیفاتی ورسمی
stationery office U اداره انتشارات پارلمانی ورسمی
discharge of contract U انجام تعهدات قراردادی پایان دادن به تعهدات قراردادی
mediaevalist U کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
stripper U کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
strippers U کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
defaults U قراردادی
defaulting U قراردادی
defaulted U قراردادی
bespoken U قراردادی
advice code U کد قراردادی
default U قراردادی
defoult U قراردادی
contracted U قراردادی
contractual U قراردادی
based on a contract U قراردادی
bespoke U قراردادی
conventional U قراردادی
arbitrary U قراردادی
a closed mouth catches no flies <proverb> U تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine U مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
contractual liability U مسئوولیت قراردادی
contractual relationship U رابطه قراردادی
conventional current U جریان قراردادی
arbitrarily U بطور قراردادی
To conclude an agreement (contract). U قراردادی بستن
prosign U علامت قراردادی
unconventional U غیر قراردادی
arbitrary U دلبخواه قراردادی
contracted weaver U بافنده قراردادی
formal charge U بار قراردادی
agreement water rate U نرخ قراردادی اب
conventions U ائین قراردادی
agreed point U نقطه قراردادی
convention U ائین قراردادی
code U نشانه قراردادی
convectional current U جریان قراردادی
hottest U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hit and miss <idiom> U ناخوشآیند ،غیر قراردادی
legal assistance U علایم قراردادی نقشه
award a contract U قراردادی را واگذار کردن
base symbol U علایم قراردادی مبنا
phonetic alphabet U کلمات قراردادی مخابراتی
conventional programming U برنامه نویسی قراردادی
To annul [abrogate] a contract قراردادی را باطل کردن
enter into an agreement U قراردادی را منعقد کردن
military symbols U علایم قراردادی نظامی
escutcheon U سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
to enter into an agreement U پیمان یا قراردادی منعقد کردن
taxi squadder U بازیگر عضو گروه قراردادی
taxi U عضو گروه بازیگران قراردادی
to guarantee a contract U اجرای قراردادی راضمانت کردن
taxied U عضو گروه بازیگران قراردادی
taxies U عضو گروه بازیگران قراردادی
conventionality U مطابقت با ایین ورسوم قراردادی
taxiing U عضو گروه بازیگران قراردادی
to draw up a contract U قراردادی نوشتن یا تنظیم کردن
guarantee a contract U اجرای قراردادی را ضمانت کردن
creation of contractual tie U انشاء ایجاد رابطه قراردادی
default font U فونت پیش فرض یا قراردادی
default setting U تنظیم پیش فرض یا قراردادی
all in contract U قراردادی که همه چیز را در بر میگیرد
advice code U کد قراردادی مخصوص ارسال اماد
hotbeds U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
taxi squad U گروه بازیگران قراردادی درباشگاه حرفهای
imperfect competition U حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
conventionally U برطبق ایین ورسوم قراردادی- مطابق قرارداد
executory contract U قراردادی که درزمان اینده باید اجرا شود
to give somebody an ultimatum U به کسی آخرین مدت را دادن [برای اجرای قراردادی]
yellow dog contract U قراردادی که براساس ان کارگر حق عضویت در اتحادیه کارگری را ندارد
deals U قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
to off an agreement U قصد خود را برای الغای قراردادی اگاهی دادن
deal U قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
open back U [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
free on quay U قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
signals U علامتهای رمزی قراردادی بین اعضای تیم برای مانورهای معین
lapheld U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
laptop U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
restraint of trade U قراردادی که ضمن ان تجارت یکی از طرفین قرارداد به طور نامحدود منع شود
wellŠsuppose it is so U خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
free on rail U قراردادی که در ان فروشنده کالا را درایستگاه راه اهن کشور مبداء به خریدار تحویل میدهد
Zel-i Sultan vase U طرح گلدان ظل السلطان [این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
karachoph design U لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
capitulation U تسلیم شدن به دشمن قرارداد کاپیتولاسیون قراردادی که به موجب ان امتیازات خاصی به یک دولت خارجی و اتباع ان داده میشود
whom U کسیکه
gospeller U کسیکه
dragman U کسیکه
blessed is he who U کسیکه
one who U کسیکه
charges U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
to pull off something [contract, job etc.] U چیزی را تهیه کردن [تامین کردن] [شغلی یا قراردادی]
rool crush U اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
quick count U کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
whomso U بهر کسیکه
long shot U کسیکه درمسابقات
minimalist U کسیکه خرسنداست
introspectionist U کسیکه معتقد به
stalker U کسیکه میخرامد
constructionist U کسیکه قانون
to sign up U قراردادی را امضا کردن [اسم نویسی کردن]
conventional sign U علایم قراردادی نقشهای علایم معمولی نقشه
reciprocal agreement U قراردادی که دو کشور برای توسعه روابط اقتصادی با یکدیگرمنعقد می سازند و بر این مبنا به یکدیگر امتیازاتی ازنظر تعرفه گمرکی و عوارض و تسهیلات می دهند
figurant U کسیکه باجمع میرقصد
nob U کسیکه از طبقات بالاباشد
nobs U کسیکه از طبقات بالاباشد
pall bearer U کسیکه در همراهی با جنازه
scaler U کسیکه مقیاس بکارمیبرد
snorter U کسیکه خرناس میکشد
misogynists U کسیکه از زن بیزار است
tugger U کسیکه کوشش وتقلامیکند
euphuist U کسیکه باتصنع چیزیراانشامیکند
benedick U کسیکه پس از مدتهاتجرد زن اختیارمیکند
misogynist U کسیکه از زن بیزار است
joggers U کسیکه اهسته می دود
heliophobe U کسیکه ازافتاب بیزاراست
rumormonger U کسیکه شایعه میسازد
wonder worker U کسیکه معجزه میکند
obstructionist U کسیکه برای جلوگیری
jogger U کسیکه اهسته می دود
cobb doglas production function U ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
presentee U کسیکه چیزی باوعرضه شده
autodidact U کسیکه پیش خود میاموزد
night walker U کسیکه در خواب راه میرود
lobbyist U کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
malaprop U کسیکه واژه ها را اشتباه بکارمیبرد
soliloquist U کسیکه باخود حرف میزند
deadhead U کسیکه بدون بلیط سوار
griper U کسیکه مرتب شکایت میکند
hylicist U کسیکه معتقد به مادیات است
fruitarian U کسیکه با میوه زندگی میکند .
scapegoats U کسیکه قربانی دیگران شود
contrapuntist U کسیکه درجفت کردن اوازهااستاداست
gossiper U کسیکه شایعات بی اساس میدهد
first nighter U کسیکه درنخستین شب هرنمایش بتماشامیرود
sweaters U کسیکه عرق میکند پلوور
lobbyists U کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
sweater U کسیکه عرق میکند پلوور
nightwalker U کسیکه شب در خواب راه میرود
prankster U کسیکه شوخی زننده کند
soliloquizer U کسیکه باخود حرف میزند
falconers U کسیکه با شاهین شکار میکند
stargazer U کسیکه به ستاره ها خیره شده
depositor U کسیکه پول در بانک میگذارد
falconer U کسیکه با شاهین شکار میکند
personator U کسیکه خودرابنام دیگری قلمدادمیکند
light sleeper U کسیکه خوابش سبک است
libertines U کسیکه پابند مذهب نیست
libertine U کسیکه پابند مذهب نیست
liveryman U کسیکه لباس نوکری بر تن دارد
demonist U کسیکه معتقدبهستی دیووتوانایی اوست
lobbyer U کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
pledger U کسیکه بسلامتی کسی مینوشد
somnambulistic U کسیکه درخواب راه میرود
songwriter U کسیکه شعراهنگهای معروف را میسراید
symposiast U کسیکه در بزم شرکت میکند
symposiarch U کسیکه جلسهای را اداره میکند
faunist U کسیکه مطالعه درجانوران یک کشورمیکند
speller U کسیکه لغت را هجی میکند
gunfighter U کسیکه با اسلحه گرم میجنگد
ortorian U کسیکه شرکت در خواندن بنماید
sandbagger U کسیکه کیسه شن بکار برد
fruiter U کسیکه درخت میوه میکارد
paralogist U کسیکه قیاس نادرست میسازد
paradoxist U کسیکه سخنهای متناقض میگوید
weaner U کسیکه بچه را از شیر میگیرد
inductee U کسیکه وارد خدمت شده
proselyte U کسیکه تازه بدینی واردشود
waxer U کسیکه موم مالی میکند
pranksters U کسیکه شوخی زننده کند
watchers U کسیکه پاسداری و نظارت میکند
winegrower U کشتگر انگور کسیکه انگورمیکارد
purse bearer U کسیکه کیف مهربزرگ را میبرد
revenant U کسیکه که ازغربت یاتبعیدبرگشته است
watcher U کسیکه پاسداری و نظارت میکند
paperhanger U کسیکه کاغذ دیواری می چسباند
pseudologer U کسیکه مرتبا دروغ میگوید
pseudologist U کسیکه مرتبا دروغ میگوید
processionist U کسیکه با دستهای راه میافتد
sitters U کسیکه در برابر پیکرنگار می نشیند
elephantiac U کسیکه دچاربیلپای یاجذام است
chain-smokers U کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
chain-smoker U کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
chain smoker U کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
ghost-writers U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
embracer U کسیکه دردادگاه اعمال نفوذمیکند
Recent search history Forum search
1معنی لغت overfit
1 if there's any justice
1Vintage style
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
1set the record straight
1چیزی که عوض داره گله نداره
1ICR
1chand sabaei is correct or chand sabahi
1Evolution
2purchase off the registry
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com